Friday, May 06, 2005

my

ساعت هشت و نیم، اتاقم از نور صفحه کوچک نمایشگر ضبط یک لحظه آبی شد. حواسم نبود، صدای اولش را از دست دادم. بعد دیدم همین طوری شروع کرده به نواختن. بدون این که من خواب باشم و نور آبی اش صدای مامان باشد که نوزده سال هر روز صبح آمده سروقتم. حالا هیچ چیز عوض نشده. فقط شوپن و باخ و بتهوون و موتزارت و حالا هم شوبرت جای مامان را گرفته اند. دایه ی مهربان تر از مادر شده اند. فقط من بند ناف ام را پاره کرده ام. بند ناف ام را که وقتی نگاهش می کنم این همه عجیب است و مامان می گوید تو از اینجا به من وصل بودی دیگه. این را با لبخند می گوید. موهایش را درست مثل من درست می کند. دوست دارد شبیه باشیم. من فکر می کنم که اصلاً نیستیم. او فکر می کند که صاحب من است. خالق ام. وقتی بیست سالش بود شبیهم نبود. حالا هم که سنش روی چهل ثابت مانده نه. صاحبم نیست.
#
ساعت هشت و نیم خواب ام. دارم متناوباً ترجمه و تایپ می کنم. حوصله ی انگشتهام سر رفته. دستمال عینک گنده ی فرشید را می اندازم روی کیبورد که کلید ها را حس نکنم، اما این هم کسل کننده می شود. قرار می گذارم با خودم که داستان ها را بخوانم. بعد از هر صفحه یک داستان. پس الان باید داستان اول را باز کنم. بیشتر از یک صفحه ترجمه کرده ام تا حالا.
آمد. لااقل فكر مي كرد شب هفتم است: همه چيز نشان از همين داشت: هنوز كتان سياه و مخمل سياه: چيزي مثل همان نور سياه. شنيد مي گويد چقدر سرد شده: دستهايش را ها كرد. بعد غدا خورد،‌
می رسم به همین جا. نقطه ی غذا را یادش رفته بگذارد.
احساس مالکیت پرم می کند. اوه عزیزم یادت رفته نقطه بذاری. دست می برم توی داستان. بالای دال نقطه می گذارم. از خواندن داستان دو برابر لذت می برم. از نوشتن اش بیشتر. دستمال را از روش بر می دارم. انگشتهام صاحب کلید ها شده اند. انگشت چهارم دست چپ صاحب اِس شده. ساحب سین.
#
ساعت هشت و نیم خواب نبودم. کنسرتو پیانوی شومان گوش می دادم. حواسم نبود که وقتِ نور آبی شده. بعد می بینم صدای شوبرت از ته چاه صدام می کند. گریه می کند. مدیا پلیِر را ببند دختر. نمی شنوی؟ دلش گرفته. از این که خواب نیستم و منتظرش نیستم و صاحب خوابم نیست. از این که نور آبی ول می شود توی فضا.
صدا یش رها می شود. بی وزن. بی جفت. غوطه ور می شود.
مثل من؟
...

1 comment:

Anonymous said...

مي خواستم بدانم ريشه ي ريشه ي کلمات چيست. مثلن ريشه ي ريشه ي تو: ضمير شخصي منفصل، دوم شخص مفرد!،؟